سامیار بزرگ می شود...
پسر عزیزم روزهایی رو که داریم میگذرونیم کمی سردرگمی داره برامون بخاطر مساله خونه که هرچقدر میگردیم انگار اون هم از ما بیشتر فاصله میگیره اشکالی نداره این نیز بگذرد... مهم اینه که تو در کنار من هستی و من از کنار تو بودن لذت میبرم در طی چند روزی که گذشت و من نیومدم روز مادر رو پشت سر گذاشتیم و بعد از اون تولد بابامحمد رو که خیلی عالی بود و کلی به شما خوش گذشت همینجا باید ازت بخاطر همکاری هات موقع خرید شام و کیک تشکر کنم عزیزم. تصمیم داشتیم به مناسبت ۱۸ ماهگیت که واکسنت رو به سلامتی برات میزنیم برات یه سه چرخه بخریم که درد رو بخاطر وجود اون فراموش کنی ولی بابامحمدت گفت نه اگر قراره بخریم هرچه زودتر بخریمش چرا باید بیخودی طولش بدیم بذار بچه کیفش...
نویسنده :
مامان شراره
9:04