سیدسامیارسیدسامیار، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

...همه چیز برای ابدی شدن

سامیار بزرگ می شود...

1391/2/30 9:04
نویسنده : مامان شراره
190 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم روزهایی رو که داریم میگذرونیم کمی سردرگمی داره برامون بخاطر مساله خونه که هرچقدر میگردیم انگار اون هم از ما بیشتر فاصله میگیره اشکالی نداره این نیز بگذرد... مهم اینه که تو در کنار من هستی و من از کنار تو بودن لذت میبرم در طی چند روزی که گذشت و من نیومدم روز مادر رو پشت سر گذاشتیم و بعد از اون تولد بابامحمد رو که خیلی عالی بود و کلی به شما خوش گذشت همینجا باید ازت بخاطر همکاری هات موقع خرید شام و کیک تشکر کنم عزیزم. تصمیم داشتیم به مناسبت ۱۸ ماهگیت که واکسنت رو به سلامتی برات میزنیم برات یه سه چرخه بخریم که درد رو بخاطر وجود اون فراموش کنی ولی بابامحمدت گفت نه اگر قراره بخریم هرچه زودتر بخریمش چرا باید بیخودی طولش بدیم بذار بچه کیفش رو بکنه این شد که ۲۲ اردیبهشت یکروز قبل از روز مادر رفتیم و برات یک عدد سه چرخه با مزه گرفتیم اینم شما در کنار سه چرخه تون مدل های متنوعی رو دیدیم با قیمت های متفاوت اما بین همه اونها شما با این سه چرخه ارتباط خوبی رو برقرار کردی و دیدیم که از همه نظر هم مقاومتش هم پهن بودن لاستیک هاش هم مدل دسته ش برای هل دادن ما هم اینکه کالسکه ای میشه و فرمونش هم قفل داره خلاصه از تمام جهات فنی بررسی شد و این مدل رو برات خریدیم الان هم خیلی دوستش داری و توی خونه خیلی باهاش بازی میکنی و سرگرمت میکنه خلاصه اینکه مبارکت باشه پسرم حالا تو این فکرم که برای واکسن ۱۸ ماهگی چی برات بخرم که بتونه روحیه ت رو توی شرایط بعد از واکسن عوض کنه. انشا.. قراره واکسن رو ۱۰ خرداد بزنم ۱۱ خرداد رو هم مرخصی گرفتم بعدش هم که به تعطیلات هست و میتونم کنارت باشم نازنینم راستی سه عدد دندان ناقلا کم کم دارم به طور واضحی دیده میشن هفته پیش رفتم پیش مامان سروش که شوی لباس کودک گذاشته بود و برات کلی خرید کردم به شادیها بپوشی عزیزم و اما بحث شیرین حرف زدن سامیار خان که دیگه همون ژاپنی و کره ای رو هم صحبت نمیکنه و داره دستورزبان خودش رو روش کار میکنه تا به عنوان یک زبان جدید بتونه ثبتش کنه به طور واضحی مشخصه که تمام حرفامون رو میفهمی و اسم ها رو بلدی اینطوری برات بگم که مثلا وقتی بهت میگم برو سینی رو برای مامان از توی آشپزخونه بیار میری و میاریش حتی اگر بگم سینی کوچیکتره یا مثلا بزرگتره میتونی تشخیص بدی که این خیلی برام جالبه یا میگم بشقابت رو بیار برات غذا بریزم توش میری میاری یا یکسری دستورات ساده رو کاملا درک میکنی و اگر دلت بخواد بهشون عمل میکنی کلمه هایی که میگی قاقا ---------همچنان به قابلمه ها میگی قین قه----- نون ق--------- قاشق ها و کفگیرها نه رو واضح و قشنگ میگی و هرکی هر سوالی بپرسه جواب میدی نه مثلا : مامان: سامیار من موهام رو رنگ کردم قشنگ شدم؟؟ سامیار: نه. مامان: پی پی کردی؟ سامیار: نه!!! حالا بماند که... و چیزی شبیه در باز که همونطور که مشخصه وقتایی که میخوای در چیزی رو باز کنی استفاده میکنی جالبیش اینه که وقتایی که خیلی خوشحالی و یا عصبانی هستی و میخوای احساست رو بیان کنی هم یکمی نامفهموم تکرار میکنی در باز. باباجون رو بینهایت به توان N دوست داری و هر موقع کاری رو بدونی که ما نمیخوایم انجام بدی یا کلا چیزی رو برداری که بهت تعلق نداره و مجبور باشی پسش بدی، اونرو بر میداری و میدوی میری توی بغل بایاجون خودت رو قایم میکنی من جمله توی پارک وقتی که توپ یه نی نی رو برداشته بودی رفتی توی بغل بابا پناه گرفتی که بهش ندی حالا از نی نی التماس از شما جیغ جیغ جیغ که من من من... گفتنی خیلی زیاد خیلی ولی ببخشید که من خیل سرم شلوغه و از طرفی انقدر واکسن ۱۸ ماهگی من رو نگران کرده که دست و دلم به کاری نمیره. وقتی شبا کنارت میخوابم و تو توی بغلم آروم میگیری میمیرم از خوشی و لبریز میشم از زندگی نازنینم بخاطر تمام لحظه های نابی که بهم هدیه میکنی ازت ممنونم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)