سیدسامیارسیدسامیار، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

...همه چیز برای ابدی شدن

یک لقب جدید

    خون تازه ای در رگهای زمان جاری میشود   تیک تیک نبض شیرینی روحمان را مینوازد و من به زودی عمه خواهم شد...     شگفتا که این عدد نه چه میکنه با من  توی پست های قبلی (خیلی قبلی) گفته بودم که عدد نه عدد شانسم هست و همیشه اتفاقات خوبم یه جورایی با این عدد گره خورده اینکه خبر خوش یه نی نی گوگوری رو توی دقیقا ۹ اسفند شنیدم دیگه تیر آخری هستش که تائید کنه حرفم رو... نی نی نازمون انشا.. مهر به دنیا میاد و من تا اون موقع هربار با به یاد آوردن اینکه یه فرشته در راه دلم بدجوری ضعف میره خبرانه: تشخیص سامیار در خصوص جنسیت نی نی : من: سامیار نی نی دایی نانا (دختر) هستش یا دادا (پسر) س...
10 اسفند 1390

ورود به ماه شانزدهم

عزیز دلم امروز ۱۵ ماهگیت تمام شد و وارد ماه شانزدهم زندگیت شدی اسفند برای من یجورایی تولد تو هم محسوب میشه چون تو ۲ اسفند ۸۸ در وجود من شکل گرفتی پس تولد وجود نازنینت مبارک...   اول بگم که رفتیم برای چکاپ ماهانه و دکتر به محض اینکه وزنت کرد بدون هیچ مقدمه ای گفت خانوم بچه تون اختلال رشد داره براش یکسری آزمایش خون مینویسم  من که وارفته بودم گفتم دکتر آزمایش هاش رو دو ماه پیش که اومده بودیم شما دیدید . و آزمایش ها رو دادم دستش بعد که دوباره نگاهشون کرد و دور سرت رو گرفت گفت: نه آزمایشاش همه خوبه  و چون دور سرش افزایش داشته پس مشکلی نیست و ریز بودنش ژنتیکی هست بنابراین شما در پایان پانزده ماهگی متاسفانه ۹۶۰۰ وزن ۷۷ سان...
8 اسفند 1390

روزهای پایان 15 ماهگی

    دیگر زشاخ سرو سهی بلبل صبور                 گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور  وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ  وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ   امروز میخوام بدون هیچ درازه گویی عکساتو بذارم فقط اینکه آتلیه لطف کرد و تمام عکس هایی رو که گرفته بود چه انتخاب شده چه نشده رو به ما داد به خاطر همین این عکس ها بدون روتوش و کاملا خامه،همین.    این تم انتخاب شد چون شببیه به تم تولدت بود عزیزم تولدت مبارک... ...
29 بهمن 1390

مروارید درخشان هشتم

اگرچه که یکی از زیباترین روزهای زندگیم بدون اغراق ، روزی بود که در یازده ماهگی دندون اولت اون هم بالا دراومد و جای شگفتی داشت و کلی عجیب بود رفته رفته با چیدمانی عجیب بقیه دندون هات هم رخ نمودن و بعدش هم مشکلی که در سه پست پیش به صورت رمزدار گذاشتمش پیش اومد تا به من ثابت کنه که از هر چیزی که خیلی خیلی لذت ببری در موردش مورد امتحان قرار میگیری اما عزیزترینم دیروز به سلامتی نازنین مروارید هشتم هم به جمع دندونهای قشنگت پیوست تا شما هشت دندونه بشی که البته هنوز قد و قامت خاصی ندارن ولی خوب میتونی ازشون یه کارهایی بکشی   امیدوارم دندون های سالم و خوبی داشته باشی و با وجود شیر خوردن های شبانه دندونای نازت آسیب زیاد و جدی نبینن. فق...
26 بهمن 1390

سامیار مستقلا روی تشت میرود و س خ ن ر ا ن ی میکند

خوب ما باتفاق سامیار خان روز شنبه رفتیم یه کنسرتی که گروه رستاک آقای شهریاری آقای ماهی صفت و آقای احسان خواجه امیری تشریف داشتن، بماند که سامیار عزیز رسما و قانونا پدر مارو در آورد و تمام مراسم یا من یا محمد داشتیم راهش میبردیم اما به یه موفقیتی دست یافت.   فهمید که ساختاری به نام پله وجود داره که میتونی n+1 بار ازش بری بالا و رسیدی بالا برگردی پایین و دوباره بری بالا و برگردی پایین و دوباره بری بالا و برگردی پایین و این چرخه ادامه داشته باشه و ادامه داشته باشه و ادامه داشته باشه تا محمد بنده خدا از کت و کول بیفته. در همین راستا از دیروز صبح شروع کرد به اینکه توی یک فرصت مناسب که در حمام بازه ، به داخلش نفوذ کنه و بعد تشت رو ...
24 بهمن 1390

خرسی تشنشه!!!

واقعا چقدر سیر رشد و تکامل انسان شگفت انگیزه آدم توی هر فراز و نشیبش صدها هزار بار به خدا میرسه و اگر بی ایمان هم باشه تلنگری در وجودش زده میشه   پسرم در ۴۲۹ روزگی(۱۲ ب ه م ن) اونقدر بزرگ شده که وقتی بهش میگم سامیار جون خرسی تشنه س میره لیوان خودش رو برمیداره و میگیره جلوی دهن خرسی که بهش آب بده و کاملا هم مصر هست که خرسی تا آخر آبش رو بخوره و برای اطمینان که همه آب تموم شده آخرش لیوان خالی رو برمیگردونه و میزنه توی سر خرسی و خوشحال از اینکه سیراب شده خرسی رو تنها میذاری و میره پی یه تفریح جدید!!!! واقعا سامیار وروجک من ، قبل از تو زندگی چه رنگی بود؟ راستی دوستانی که توی غذا دادن به بچه هاشون پیشرفت داشتن تو رو خدا به منم برنامه...
12 بهمن 1390

سامیار در پایان 14 ماهگی

خوب عزیزم بالاخره ماههای محرم و صفر با اونهمه مشکلات و تلخی هاش به پایان رسید و ثمره ش مشکلی بود که پیش اومد برات تا من رو همیشه شرمنده تر بکنه تو روت و اینکه بلد شدی سینه بزنی و دیگه الان با هر نوع صدایی که کمی حتی کمی سوزناک باشه سینه میزنی یا روی زانوت میزنی یا میای به سینه ما میزنی و کلا خیلی مشارکت میکنی توی این امر.(قربون دستای کوچولو و مهربونت بشم فرشته من امام حسین حفظت کنه انشا...)   در اولین پنج شنبه ش ما رفتیم تولد پرهام خان و شما کلی نانای کردی ولی بغل هیچکس نرفتی حتی مامان جون و هرکی میگرفتت آی گریه میکردی و غریبی میکردی منم به ظاهر ناراحت میشدم ولی آی کیف میکردم که منو از همه بیشتر توی اون جمع دوست داشتی و ب...
9 بهمن 1390

مرواریدهای درخشان پنجم ششم و هفتم

ووووووووووووووووووووووووواو     بعد از اینهمه سختی کشیدن و غالب بر ده روز بیماری شدید و کلی دارو و آنتی بیوتیک و ده روز غذا نخوردن، باید باستحضار برسونم دندانهای موشی پایین نمایان شدن و درحال بیرون آمدن هستن ، یعنی دندان پنجم موشی سمت چپ، دندان ششم موشی سمت راست و البته دندان هفتم که همانا دندان کنار پیش ۲سمت راست بالا هست چیدمان دندانهات خیلی عجیب و بامزه س و البته دندانهایی که دراومدن جالب تر هستن راستش یکمی شکل دزدان دریایی هستی چون سه تا دندون بلند در بالا داری و یدونه بلند هم پایین داری و دیگر هیچ... اون سه تا هم که هم زمان درحال دراومدن هستن ، همچنان در این تصورم که شاید دیردندان درآوردنت بدلیل کمبود ماده غذایی در بد...
21 دی 1390