سیدسامیارسیدسامیار، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

...همه چیز برای ابدی شدن

سال نو مبارك

1391/1/10 8:25
نویسنده : مامان شراره
137 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولوی ریزه میزه سال نوت مبارک

 

سین ناز هفت سین من در سال ۱۳۸۹یک رویان کوچولو بود که همش ۱۸ روز از تشکیلش گذشته بود و ما از وجودش بیخبر بودیم و چه سفرها رفتیم و چه کوهنوردیها کردیم و ۲۰ فروردین ۱۳۸۹فهمیدیم که ببببببببببببله یه وروجک توی راه داریم

سین ناز هفت سینم در سال ۱۳۹۰ موقع سال تحویل خواب بود و سه ماه و بیست و سه روز از عمر گرانقدرش گذشته بود و فقط میتونست گردن بگیره (این یعنی سفره هفت سین سرجای خودش بود) سال رو با سرماخوردگی شروع کرد و با یه سرماخوردگی جزئی به پایان رسوند

سین نازم ،سبزه عمرم،  ریشه زندگیم، در کمال صحت و سلامتی سال جدید رو آغاز کرد (چشم حسود ها به دور) باشد که تا پایان سال های عمر پرخیر و برکتش سلامت باشه ، سفره هفت سین رو درب و داغون کرد سیر و آئینه رو انداخت داخل تنگ ماهی ، با شمع روشن متواری شد و درحالیکه میخواست سفره هفت سین رو با شمع برامون روشن تر کنه من تونستم با یه حرکت انتحاری شمع روشن رو از دستش بگیرم ، و البته تخم مرغ ها رو در یک چشم به هم زدن خورد کرد و ریخت روی فرش.

اگرچه که لنز دوربین رو انقدر کوبیده به زمین که لنزش بسته شده و دیگه بازنمیشه و ما دوربینی نداشتیم که لحظه هاش رو ثبت کنیم اما با وب کم لپ تاپ یه چندتایی عکس ازش گرفتیم

در واپسین لحظات سال کهنه با اولین نقی که زد از رختخواب جداش کردم و پریدیم توی حموم که بدی ها و کهنه گی ها رو از خودمون پاک کنیم و برای سال تحویل لباس هایی رو که داده بودم به داییش تا متبرکشون کنه در حرم امام رضا رو تنش کردم تا به برکت آقا ضامن آهو انشا.. سال خوبی رو آغاز کنه

در لحظه سال تحویل من و تو و بابا روبروی سفره نشسته بودیم قرآن در دست و دعا میکردیم برای سلامتی همه بچه ها و برای گشایش سختی ها و بهتر شدن اوضاع باشد که به برکت قرآن زندگیت سلامت باشه عزیزم

و نهایتا علیرغم میل باطنیم رفتیم اصفهان و طبق معمول خیلی بهمون خوش گذشت و با یه کوله بار از خاطرات خوب برگشتیم.

عزیزکم خداروشکر با تو هیچی کم نداریم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)