سیدسامیارسیدسامیار، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

...همه چیز برای ابدی شدن

روز شمار 16 ماهگی

روزهای ۱۶ ماهگی در حالی سپری میشه که من به شدت سر در گم هستم و نمیدونم باید از دست تو و خودم چیکار کنم   هفته پیش برای چکاپ ماهانه رفتیم پیش یه دکتر دیگه ، از طرف سازمان زنگ زدم و وقت گرفتم و خداییش هم خوب معاینه کرد و همونطور که غریضه م میگفت که تو خوب وزن نمیگیری و خوب غذا نمیخوری اونهم تائید کرد این قضیه رو و گفت در فرآیند از شیر گرفتن بعد از شش ماهگی موفق نبودی و خوب به غذا نیفتاده و تاکید کرد که باید ظرف دو هفته از شیر بگیریش ولی چون میدونم نمیتونی اینکار رو بکنی باید شیردهی شبانه رو بطور کلی قطع کنی و یه شربت اشتها آور داد. از فرداش داروهاش رو شروع کردیم خداییشم اشتهات واقعا فرق کرده و دیگه بهت شیر نمیدم مگر اینکه غذا خورده ...
24 فروردين 1391

سال نو مبارك

کوچولوی ریزه میزه سال نوت مبارک   سین ناز هفت سین من در سال ۱۳۸۹یک رویان کوچولو بود که همش ۱۸ روز از تشکیلش گذشته بود و ما از وجودش بیخبر بودیم و چه سفرها رفتیم و چه کوهنوردیها کردیم و ۲۰ فروردین ۱۳۸۹فهمیدیم که ببببببببببببله یه وروجک توی راه داریم سین ناز هفت سینم در سال ۱۳۹۰ موقع سال تحویل خواب بود و سه ماه و بیست و سه روز از عمر گرانقدرش گذشته بود و فقط میتونست گردن بگیره (این یعنی سفره هفت سین سرجای خودش بود) سال رو با سرماخوردگی شروع کرد و با یه سرماخوردگی جزئی به پایان رسوند سین نازم ،سبزه عمرم،  ریشه زندگیم، در کمال صحت و سلامتی سال جدید رو آغاز کرد (چشم حسود ها به دور) باشد که تا پایان سال های عمر پرخیر و برکتش...
10 فروردين 1391

سال پیش و سال پیش رو

سال ۱۳۹۰ با کلی دبدبه و کبکبه بالاخره کوله بارش رو جمع کرد و رفت و شاید اتفاقات خوبش انگشت شمار باشه من جمله کربلای مامان و بابا و جشن تولد یکسالگی سامیار و عقد عمه الهه با یه آدم خوب.   و لیست بزرگی از اتفاقات بدش رو میشه گفت که بیماریهای مکرر سامیار در راس اون،مشکلی که برای دندوناش پیش اومد ،رزئلا شدنش، مشکل دست مامان و منجر شدن به عمل، مشکلات زیادی که در محل کارم داشتم ،و نهایتا ازبین رفتن نی نی کوچولوی داداشم  در سطح خونواده و در جامعه هم که دیگه م ش ک ل ا ت ا ق ت ص ا د ی و ت ح ر ی م ها بود که پرونده این سال رو بست. البته میگن اولین سال از هر دهه معمولا چنگی به دل نمیزند، امیدوارم سال جدیدی رو که پیش رو داریم به...
3 فروردين 1391

خروس بی محل

سلام به خودم و تمام خروس های بی محلی که توی اسفند که همه درگیر خونه تکونی هستن به دنیا اومدن   تولدم و تولدتون مبارک حالا که خودم نه ماه بارداری رو تجربه کردم میتونم درک کنم که مادرم توی اون روزهای پایان سالی چقدر بهش سخت گذشته چونکه کلا بر خلاف من خیلی هم وسواسی و اهل خونه تکونی به معنای زلزله چند ریشتری هست، دستت رو میبوسم مامان مهربونم که هم برای من هم برای سامیار داری مادری میکنی.  
16 اسفند 1390

یک لقب جدید

    خون تازه ای در رگهای زمان جاری میشود   تیک تیک نبض شیرینی روحمان را مینوازد و من به زودی عمه خواهم شد...     شگفتا که این عدد نه چه میکنه با من  توی پست های قبلی (خیلی قبلی) گفته بودم که عدد نه عدد شانسم هست و همیشه اتفاقات خوبم یه جورایی با این عدد گره خورده اینکه خبر خوش یه نی نی گوگوری رو توی دقیقا ۹ اسفند شنیدم دیگه تیر آخری هستش که تائید کنه حرفم رو... نی نی نازمون انشا.. مهر به دنیا میاد و من تا اون موقع هربار با به یاد آوردن اینکه یه فرشته در راه دلم بدجوری ضعف میره خبرانه: تشخیص سامیار در خصوص جنسیت نی نی : من: سامیار نی نی دایی نانا (دختر) هستش یا دادا (پسر) س...
10 اسفند 1390

ورود به ماه شانزدهم

عزیز دلم امروز ۱۵ ماهگیت تمام شد و وارد ماه شانزدهم زندگیت شدی اسفند برای من یجورایی تولد تو هم محسوب میشه چون تو ۲ اسفند ۸۸ در وجود من شکل گرفتی پس تولد وجود نازنینت مبارک...   اول بگم که رفتیم برای چکاپ ماهانه و دکتر به محض اینکه وزنت کرد بدون هیچ مقدمه ای گفت خانوم بچه تون اختلال رشد داره براش یکسری آزمایش خون مینویسم  من که وارفته بودم گفتم دکتر آزمایش هاش رو دو ماه پیش که اومده بودیم شما دیدید . و آزمایش ها رو دادم دستش بعد که دوباره نگاهشون کرد و دور سرت رو گرفت گفت: نه آزمایشاش همه خوبه  و چون دور سرش افزایش داشته پس مشکلی نیست و ریز بودنش ژنتیکی هست بنابراین شما در پایان پانزده ماهگی متاسفانه ۹۶۰۰ وزن ۷۷ سان...
8 اسفند 1390

روزهای پایان 15 ماهگی

    دیگر زشاخ سرو سهی بلبل صبور                 گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور  وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ  وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ   امروز میخوام بدون هیچ درازه گویی عکساتو بذارم فقط اینکه آتلیه لطف کرد و تمام عکس هایی رو که گرفته بود چه انتخاب شده چه نشده رو به ما داد به خاطر همین این عکس ها بدون روتوش و کاملا خامه،همین.    این تم انتخاب شد چون شببیه به تم تولدت بود عزیزم تولدت مبارک... ...
29 بهمن 1390

مروارید درخشان هشتم

اگرچه که یکی از زیباترین روزهای زندگیم بدون اغراق ، روزی بود که در یازده ماهگی دندون اولت اون هم بالا دراومد و جای شگفتی داشت و کلی عجیب بود رفته رفته با چیدمانی عجیب بقیه دندون هات هم رخ نمودن و بعدش هم مشکلی که در سه پست پیش به صورت رمزدار گذاشتمش پیش اومد تا به من ثابت کنه که از هر چیزی که خیلی خیلی لذت ببری در موردش مورد امتحان قرار میگیری اما عزیزترینم دیروز به سلامتی نازنین مروارید هشتم هم به جمع دندونهای قشنگت پیوست تا شما هشت دندونه بشی که البته هنوز قد و قامت خاصی ندارن ولی خوب میتونی ازشون یه کارهایی بکشی   امیدوارم دندون های سالم و خوبی داشته باشی و با وجود شیر خوردن های شبانه دندونای نازت آسیب زیاد و جدی نبینن. فق...
26 بهمن 1390

سامیار مستقلا روی تشت میرود و س خ ن ر ا ن ی میکند

خوب ما باتفاق سامیار خان روز شنبه رفتیم یه کنسرتی که گروه رستاک آقای شهریاری آقای ماهی صفت و آقای احسان خواجه امیری تشریف داشتن، بماند که سامیار عزیز رسما و قانونا پدر مارو در آورد و تمام مراسم یا من یا محمد داشتیم راهش میبردیم اما به یه موفقیتی دست یافت.   فهمید که ساختاری به نام پله وجود داره که میتونی n+1 بار ازش بری بالا و رسیدی بالا برگردی پایین و دوباره بری بالا و برگردی پایین و دوباره بری بالا و برگردی پایین و این چرخه ادامه داشته باشه و ادامه داشته باشه و ادامه داشته باشه تا محمد بنده خدا از کت و کول بیفته. در همین راستا از دیروز صبح شروع کرد به اینکه توی یک فرصت مناسب که در حمام بازه ، به داخلش نفوذ کنه و بعد تشت رو ...
24 بهمن 1390

خرسی تشنشه!!!

واقعا چقدر سیر رشد و تکامل انسان شگفت انگیزه آدم توی هر فراز و نشیبش صدها هزار بار به خدا میرسه و اگر بی ایمان هم باشه تلنگری در وجودش زده میشه   پسرم در ۴۲۹ روزگی(۱۲ ب ه م ن) اونقدر بزرگ شده که وقتی بهش میگم سامیار جون خرسی تشنه س میره لیوان خودش رو برمیداره و میگیره جلوی دهن خرسی که بهش آب بده و کاملا هم مصر هست که خرسی تا آخر آبش رو بخوره و برای اطمینان که همه آب تموم شده آخرش لیوان خالی رو برمیگردونه و میزنه توی سر خرسی و خوشحال از اینکه سیراب شده خرسی رو تنها میذاری و میره پی یه تفریح جدید!!!! واقعا سامیار وروجک من ، قبل از تو زندگی چه رنگی بود؟ راستی دوستانی که توی غذا دادن به بچه هاشون پیشرفت داشتن تو رو خدا به منم برنامه...
12 بهمن 1390