سامیار در پایان 14 ماهگی
خوب عزیزم بالاخره ماههای محرم و صفر با اونهمه مشکلات و تلخی هاش به پایان رسید و ثمره ش مشکلی بود که پیش اومد برات تا من رو همیشه شرمنده تر بکنه تو روت و اینکه بلد شدی سینه بزنی و دیگه الان با هر نوع صدایی که کمی حتی کمی سوزناک باشه سینه میزنی یا روی زانوت میزنی یا میای به سینه ما میزنی و کلا خیلی مشارکت میکنی توی این امر.(قربون دستای کوچولو و مهربونت بشم فرشته من امام حسین حفظت کنه انشا...) در اولین پنج شنبه ش ما رفتیم تولد پرهام خان و شما کلی نانای کردی ولی بغل هیچکس نرفتی حتی مامان جون و هرکی میگرفتت آی گریه میکردی و غریبی میکردی منم به ظاهر ناراحت میشدم ولی آی کیف میکردم که منو از همه بیشتر توی اون جمع دوست داشتی و ب...
نویسنده :
مامان شراره
9:21