سیدسامیارسیدسامیار، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

...همه چیز برای ابدی شدن

روز مادر

1392/2/11 10:22
نویسنده : مامان شراره
275 بازدید
اشتراک گذاری

روز مادر...

 

یعنی روز من.

واقعا؟؟؟

یعنی به همین راحتی میشه مادر بود!!

باورم نمیشه...

مادر با اون همه ارج

با اونهمه بزرگی و بزرگواری.

باز هم دلم گرفته و انگار فقط حضور گرم تو میتونه یخبندونش رو آب كنه، اما تو كه الان پیشم نیستی!

و میگن امروز روز مادره

اگرچه كه دیشب طی مراسمی هدیهم رو از محمد جانم گرفتم و گل روش بیشتر از هر هدیه دیگه ای خوشحالم كرد اما باز هم امروز پرم از بی حسی و لبریزم از تو رو كم داشتن.

جدیدا احساس میكنم اگر ننویسم بهتر از اینه كه بنویسم و غمگین باشم.

 

دلم پیش مادر عزیزمه كه اینهمه داره برای سامیار زحمت میكشه واقعا كدوم عشق اینهمه انرژی بهش میده خوشبحالش انگار قدیمی ها عشقشون هم با ما فرق داره انگار عشقشون از فرزند به نوه انتقال پیدا میكنه بی كم و كاست.

مامان مهربونم كه با صبر همیشگی بدی های منو تحمل میكنه و درك میكنی و میذاری به حساب دور بودن از بچم، روزت مبارك

دستای نازنینت رو میبوسم و چشمای مهربونت كه غرق عشق و هراز گاهی پر و خالی میشه از اشك رو میبینم.

روزت مبارك فرشته صبور.

 

راستی این دوری داره منو نابود میكنه چرا.

فكر كنم تمام افسردگی این چند مدتم ریشه توی همین دوری داره.

 

سامیار كوچولوی بازیگوش من،

دوستت دارم مامانی كاش بتونم واقعا برات مادر باشم بدون هیچ كم و كاستی.

مامانی جون نازنینم،

شازده كوچولوی مو طلایی من،

مرد مهربون دلنازك من،

ممنون كه بخشی از بهشت رو بهم هدیه كردی.

خیلی دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)